شمه ای از سفرمون (تکمیل همون پست پریده)
به نام خدا نگارش: ٣١/٣/٩٢ سلام دخترگلم امشب میخوام اون پستی رو که یه بار کامل کردم و همه اش پرید رو به صورت خلاصه برات بنویسم.البته کم کم مینویسم و تآییدش میکنم که اگه پرید زیاد ناراحت نشم. دوشنبه عصر به همراه دایی وحید و سحر و عمه جون رفتیم خونه بابای من ، البته شب اول رو خونه خاله مرضیه موندیم و فرداعصرش رفتیم اونجا که همون شب هم وقتی با اشکان در حال بازی با تردمیل بودی افتادی و بازوی سمت چپت قسمتی از پوستش کنده شد اینم مدرک : تو این دوسه روزی که اونجا بودیم هرروز خونه یکی بودیم و تو هم حسابی با بچه ها بازی و بدو بدو کردی پنجشنبه مامان غذا درست کرد و دسته جمعی رفتیم بیرون به طرف دریاچه ی زیبای آب الوان اولش ز...